Keywords:
کد کتاب: #100171
وضعیت: در صورت عدم موجودی و تغییر قیمت کتب ، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد
انتشارات معین منتشر کرد:
جوان خاکستری پوش روبرویم ایستاده است و حرف می زند. نمیدانم چه میگوید. صدایشس را نمی شنوم. به لبهایش نگاه میکنم که تند تند حرکت می کندد . دندانهای ناموزونش پیدا و ناپیدا می شوند. نگاهم از لبانش سر می خورد رو دماغش. چه بزرگ و بی قاعده به نظرم می آید. بعد به چشمانش نگاه می کنم که انگار کلاپیسه است. حالا، پیشانی جوان خاکستری پوش است. عرق و خاک هم قاطی شده است و تمام پیشانی اش را پوشانده است. ناگاه از بالای سر جوان خاکستری پوش چشمم می افتد به دستی که در انفجار از شانه جدا شده است و همراه موج انفجار بالا رفته است و تو خوشه خشک نخل بلند پایه گوشه حیاط ننه باران گیر کرده است. آفتاب کاکل نخل را سایه روشن زده است. خون خشک، تمام دست را پوشانده است. انگشت کوچک دست، از بند دوم قطع شده است و سبابه اش مثل یک درد، مثل یک تهمت و مثل یک تیر سه شعبه به قلبم نشانه رفته است.
فروشگاه اینترنتی امیرکبیر
نویسنده | احمد محمود |
مترجم | |
انتشارات | معين |
سال انتشار | 1403 |
نوبت چاپ | 23 |
نوع جلد | شوميز |
تعداد صفحه | 330 |
وزن | 341 |
لطفا دیدگاه خود را در مورد این محصول برای ما ارسال کنید
گروه محصولات