در این روزهایی که ایران و همسایهاش، در اندوه و درد میسوزند، تصمیم گرفتیم به سراغ کتابهایی برویم که الهامبخش و امیددهنده باشند. با این امید که این قصهها بتوانند اندکی از رنجمان را تسلی دهند و مانند چراغی باشند که راهمان را روشن میکنند. قصههایی از آدمهای سراسر دنیا که تجربهای مشابه تجربه ما را پشت سر گذاشتهاند و حالا با بازگو کردن روایتشان، مسیر ما را روشن میکنند. کتابهایی مناسب برای دخترانی که شاید خیلی بیشتر از تمام این حوادث آسیب دیده باشند و نیاز به تسلای خاطر داشته باشند.
1- منم ملاله
داستان ملاله داستانی است سرشار از امید و عشق. دو عنصری که شاید ما در زندگیهایمان گمش کرده باشیم. ملاله دختری بود که در خانوادهای فهمیده به دنیا آمده بود و برای تحصیل کردن، درس خواندن و کسب علم و دانش، ارزش و احترام قائل بودند. درست مانند پدرش که همیشه از حق تحصیل دفاع میکرد و برای تحصیل میان دختران و پسران، تفاوتی قائل نبود.ملاله قدرتمند بود و همین طالبان را ترساند. آنها در مسیر مدرسهاش به او شیلک کردند و در نهایت ملاله برای درمان و برای حفظ جانش، ناچار شد تا از کشورش، که عاشقانه آن را دوست داشت، برود. اما عشق او به کشورش، حتی با وجود تمام بلاهایی که طالبان برسرش آورده است، حتی برای ذرهای کمرنگ نشد و امیدش به آیندهای روشنتر، رنگ نباخت. او بزرگترین بحران زندگیاش را به یک پیروزی بدل کرد و از قوای بینظیر آن کمک گرفت تا آدمهای بیشتری را آگاه کند و مسیری را که به درستی در آن قدم گذاشته بود، به روی آدمهای بیشتری باز کند. او در کتاب منم ملاله، تجربه بینظیری را با آدمها به اشتراک گذاشته است که هر خطش، درسی برای زندگی میدهد و پر از عشق و امیدواری و قدرت است.
2- سیزده دلیل برای اینکه …
کتاب سیزده دلیل برای اینکه هم یکی دیگر از کتابهای پرفروشی است که کمپانی نتفلیکس را برآن داشت تا از روی آن سریالی بسازد. این داستان درباره دختر نوجوانی است که خودکشی کرده است، اما بیشتر از آنکه ماجرای یک زندگی را بیان کند، توجه مخاطبانش را به این موضوع جلب میکند که چطور میتوان با حرفها و کارها، زندگیهایی را به نابودی کشانید. این کتاب زیبا، هرچند روایتی جذاب ارائه میکند که احتمالا توجه دختران نوجوان و دوستداران دنیای رمان و ادبیات داستانی را به خود جلب میکند، اما برای هرکسی با هر سن و سالی جذاب است و مطمئنا در نگاه و نگرش او به زندگی تاثیر میگذارد.
3-زنان کوچک
زنان کوچک از آن دسته کتابهایی است که هرگز خسته کننده و قدیمی نمیشود. داستان خواهران خانواده مارچ که مجبورند بدون حضور پدر، زندگی خود را بگردانند. پدرشان که برای شرکت در جنگ به جبهه اعزام شده است، چهار دختر و مادرشان را تنها گذاشته است و مادر باید به تنهایی خانواده را اداره کند. نقش پدر را ایفا کند و کاری کند که دخترانش، تلخی این روزها را از یاد ببرند. این داستان زیبا، تقریبا به تمام زبانهای دنیا ترجمه شده است و بارها و بارها مورد اقتباسهای سینمایی قرار گرفته است. آخرین اقتباس مربوط به فیلمی است که در سال ۲۰۱۹ ساخته شد و با بازی اما واتسون و مریل استریپ، در شش رشته نامزد دریافت جایزه اسکار اعلام شد.
4-غرور و تعصب
غرور و تعصب هم از آن دسته کتابهایی است که در طبقه بندی ادبیات کلاسیک جهان قرار میگیرد و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده است. این داستان زیبا که مخاطبانش را به سفری در دل انگلستان میبرد و آنان را با رسوم و قواعد دست و پاگیر اما جذاب انگلیسی آشنا میکند، داستان زندگی خواهرهای خانواده بنت است. خواهرانی که تفاوتشان از زمین تا آسمان است. مادری که به جز شوهر دادن دخترهایش، هیچ فکر دیگری ندارد و خواهرهایی که در زندگی، به دنبال عشق هستند، نه صرفا ازدواجی که آنها را از بدبختیهای مالی نجات دهد.نباید فراموش کرد که هرچند در این داستان، ازدواج کردن تم و زمینه اصلی است، اما جین آستین با نوشتن این کتابها، کمک بسیاری به دیده شدن زنان کرد. آنهم در روزگاری که دنیا برای زنان، نقشی به جز خانهداری و به دنیا آوردن فرزند متصور نبود.
5- خودت باش دختر
تا به حال این فكر به سرت زده كه آنقدرها هم كه باید خوب نیستی؟ كه به اندازه كافی لاغر نیستی؟ كه مادر بدی هستی؟ آیا این فكر به سرت زده كه لیاقتت همین است كه با تو بدرفتاری شود؟ كه هیچ ارزشی نداری و هرگز به جایی نخواهی رسید؟ تمامی اینها دروغ است. دروغهایی كه توسط جامعه، رسانهها، خانوادههایمان، یا صادقانه بگویم، توسط خود شیطان ساخته شده و تداوم یافتهاند. این دروغها برای اعتمادبهنفس و تواناییهای ما خطرناك و ویرانگر هستند. بزرگترین گناه این دروغها این است كه اصلا آنها را نمیشنویم. ما به ندرت دروغهایی را كه درباره خودمان ساختهایم میشنویم چون سالهاست كه آنها با صدای بلند در گوشهایمان نجوا میشوند و از این رو شنیدنشان تبدیل به امری عادی شده است. حرفهای نفرتانگیزی كه هر روز بر سرمان آوار میشوند اما متوجهشان نمیشویم. تشخیص دروغهایی كه در مورد خودمان باور كردهایم كلید تبدیل شدن به نسخه بهتری از خودمان است. اگر همزمان با علم به این كه بر ناملایمات زندگیمان تسلط داریم بتوانیم مركز اصلی آنها را نیز پیدا كنیم آنوقت است كه میتوانیم به درستی مسیرمان را تغییر دهیم.
7-شجاع باش دختر
تصور کنید در زندگیتان ترسی ندارید از اینکه بهاندازهی کافی خوب نباشید: برایتان مهم نیست زندگیتان در اینستاگرام چه شکلی به نظر میرسد، یا از اینکه غریبهها چه فکری دربارهی شما میکنند احساس نگرانی نمیکنید. تصور کنید میتوانید از احساس گناه رها شوید و خود را بهخاطر اشتباهات کوچک سرزنش نکنید. چه میشد اگر در هر تصمیمی که باید میگرفتید مسیر جسورانهتری انتخاب میکردید؟
بسیاری از ما احساس میکنیم زیر فشار انتظارات خودمان خرد شدهایم. برای راضی نگهداشتن دائمِ همه، خود را از پا انداختهایم. فکروخیال اینکه نکند کسی را رنجانده باشیم خوابوخوراک را از ما گرفته است. از فرصتهایی که ما را از محدودهی امنمان بیرون میکشند چشمپوشی میکنیم و به هر قیمتی از مقبولنبودن میپرهیزیم.
ریشما میگوید این رفتار و طرزفکر ما علتی دارد: وقتی دختر بودیم به ما یاد میدادند بازیهای بیخطر را انتخاب کنیم. والدین و معلمانِ خیرخواه بهخاطر ساکت و مؤدببودن تحسینمان میکردند. آنها از ما میخواستند مراقب باشیم آسیبی نبینیم و ما را بهسمت فعالیتهایی سوق میدادند که میتوانستیم در آنها «بدرخشیم». درنتیجه، حالا زنانی شدهایم که از شکست میترسند.
اما وقتش رسیده که دیگر نگذاریم ترسهایمان رویاهای ما را در خود غرق کنند، دنیایمان را محدود کنند و خوشبختی را از ما بگیرند. با انتخاب شجاعبودن بهجای بینقصبودن، میتوانیم اعتمادبهنفس خود را بیابیم و هرچیزی را که ناراضیمان میکند پشتسر بگذاریم و بهدنبال چیزهایی باشیم که واقعاً با شوروشوق میخواهیم. کمالگرایی ممکن است ما را در مسیری قرار دهد که احساس امنیت کنیم، اما شجاعت ما را به راهی میبرد که واقعاً خواهانش هستیم.
در شجاع باش دختر، ریشما بینشها و روشهای قدرتمندی را با ما در میان میگذارد که کمک میکند از «نیاز به کمال» رهایی یابیم و در تمام زندگیمان راه شجاعت را در پیش بگیریم. با شجاعبودن نه بینقصبودن، میتوانیم نویسندهی برجستهترین، جسورانهترین و شادترین داستان برای زندگی خود باشیم.
«من عاشق این کتابم! این پیامی است بهموقع برای زنان و دختران در هر سنی: کمال نهتنها غیرممکن است بلکه، بدتر از آن، مخرب است. نثر بسیار روان و صادقانهی این کتاب باعث میشود احساس کنید کنار ریشما نشستهاید و از داستانهای خود برای هم تعریف میکنید.»
آنجلا داکورث، استاد روانشناسی در دانشگاه پنسیلوانیا
8- عاشق باش و رها کن
ریچل با روایتی نفسگیر نشان میدهد که عشق عمیق و پرقدرت و غم شدید دو نیمۀ یک کل هستند.
داستانش شما را به قعر غم و اندوه میکشاند و دوباره به اوج امید و زندگی میرساند. ـ گلنن دویل
ریچل بریتن در مسیرش بهسمت کلاسهای مرکز یوگا بود که ناگهان در فرودگاه با درد طاقتفرسایی در شکمش به زمین میافتد. او را سریع به بیمارستانی در جزیرۀ کوچک بوناری منتقل میکنند و چند ساعت بعد جراحی میشود. وقتی به هوش میآید نامزدش با چشمانی گریان کنار تختش است. در طول زمانی که ریچل با آن درد طاقتفرسا دستوپنجه نرم میکند، دوست صمیمیاش، آندریا، در تصادف مرگباری جانش را از دست میدهد. دوستی ریچل و آندره رابطهای خاص و جادویی بود. آنها هیچ شباهتی به هم نداشتند، یکی از آنها دختری قدبلند، بور و سوئدی، و دیگری دختری قدکوتاه، سبزه و کلمبیایی، ولی همه آنها را دوقلو مینامیدند. ریچل با آزمونهایی سخت در زندگی روبهرو میشود. اندوه و آسیب روانی حلنشده از دوران کودکیاش تحمل سنگینی بار غمش را غیرممکن میکند. هر دفعه، بارها و بارها با یک مسئله روبهرو میشود: آیا او همهچیز را از دست میدهد، تسلیم غم و اندوه میشود و به کنترل کردن مسائلی میچسبد که از تواناییاش خارج است؟ یا میتواند از این غم بگذرد و آن را رها کند؟ ریچل دانش خردمندانهاش را درمورد زندگی، مرگ، عشق و ترس به اشتراک میگذارد و نشان میدهد چطور به کسی تبدیل شد که در دل آتش ناملایمات بیپایان عاشق شدن و رها کردن میرود.
9-انتظارش را نداشتم
ترس، غم، فقدان، ناامیدی؛ ریچل هالیس تمام اینها را تجربه کرده است و میداند که شما نیز با آنها مواجه شدهاید. حالا او شما را بهسمت دیگر این مسیر میبرد. ریچل هالیس، پرفروشترین نویسندۀ نیویورک تایمز، با شوخطبعی خاص، صداقت خالصانه و بیان داستانهای خصوصی زندگیاش، به مخاطبانش نشان میدهد که چگونه لحظات سخت را بهعنوان تجربیات آموزندهای ببینند که اعتبار و پیشرفت برایشان به ارمغان میآورد.
کسانی که پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز او، خودت باش دختر و شرمنده نباش دختر، را خواندهاند، میدانند که او میخواهد شاهد تغییر و تحول مردم باشد. وقتی دوران سخت فرا میرسد و غم و عدماطمینان از آینده بر زندگی سایه میافکند، تغییر و تحول غیرممکن بهنظر میرسد. ریچل هالیس در این کتاب یادآور میشود که شیوۀ مقابله با غم و اندوه به خودتان بستگی دارد؛ میتوانید از این دوران به شکلی بهتر بیرون بیایید، تجربه بهدست بیاورید و پیشرفت کنید.
10-اگر فریدا بود چه می کرد
فریدا کالو به همان اندازه که بهخاطر روح سرکشش مورد تمجید قرار گرفته، برای هنرش نیز مورد احترام است و امروزه نمادی فمینیستی از خلاقیت جسورانه محسوب میشود. نقاشیهای او مورد تحسین علاقهمندانش در سراسر جهان قرار گرفته، اما شاید بزرگترین اثر هنریاش، زندگیاش باشد. کتاب اگر فریدا بود، چه میکرد؟ به پوشش خاص این هنرمند، سیاستهای صریح و بیباکیاش در عشق و هنر ـ حتی در مواجهه با مشکلات و شکست عاطفی ـ میپردازد. ما شاهد ازدواج پرفرازونشیب او با نقاش دیواری معروف، دیهگو ریورا، هستیم. در این کتاب جذاب و خواندنی، نویسنده، آریانا دیویس، روح جسور فریدا را احضار کرده که زنان را تشویق میکند بی هیچ ترس و واهمهای بیافرینند و حقیقت وجودشان را ابراز کنند.
اگر فریدا بود، چه میکرد؟ شما را با خود به سفر زیبایی میبرد؛ سفری در جستوجوی اینکه فریدا چگونه دردش را به قدرت تبدیل کرد و آثاری برای الهامبخشی به نسلهای بعد بر جای گذاشت.
برداشتی مدرن از زنی که فراتر از عصر خویش بود و یادبودی پرشور و آموزنده از زندگی فریدا کالو. آریانا دیویس نمونهٔ خوبی را به زنان امروزی نشان میدهد تا در عشق، کار، خلاقیت، دوستی و حتی لباس پوشیدن روزانه، مسیر فریدا را دنبال کنند.
کلام آخر
کتاب خواندن، تجربه محدود ما را از زندگی گسترش میدهد. تجربههایی را پیش پایمان قرار میدهد که ممکن است در زندگی واقعی هرگز به دست نیاوریم. ما را به مکانهایی بکر و دنیای نو و بدیع میبرد و دیدگاهمان را گسترش میدهد. از بین تمام کتابهای دنیا، آنهایی را انتخاب کردیم که به نظرمان رسید برای دختران جوان مناسب است. شما هم تجربه خودتان را از خواندن این کتابها به ما بگویید و به ما در کامل کردن این فهرست کمک کنید.